✿ دختر زمستــآלּ✿
بـــــغض من....فکـــر او...فکر او...جای او...
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
کــدام عاشق تر بودیم؟ دیگر از این شهر... آرامم .... ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ
نمیدانم به دنیا چیستم من ، چنین حیران برای کیستم من نه مجنون ام نه مستم به حیرت مانده ام من چه هستم به سرِکارخود واقع نگشتم به حیرت زیستم تازیستم من جان دلبر ، شبها دیوانه ام روزها قلندر نمیدانم به دنیا در چه کارم چه حاصل کرده ام ، در گبرچه دارم نه هوشیارم نه مجنونم نه مستم به حیرت مانده ام من که هستم در این غرقاب بی پایان خدا را ای رفیقان الامان بگیرید دستم دلا مرگت رسید آماده می باش چوسایه سرو وخار افتاده می باش به خدمتکاری ای یاران همدل به یک پاهمچوسرو ایستاده می باش ای دریغ از زندگانی دریغ ازعشرت و روز جوانی تا اپ بعدی بدرود
خدايا حواست هست !!! صداي هق هق گريه ام از همان گلويي مي آيد که تو از رگش به من نزديکتري...
کــــاش بـرایــم کمـی حرفــــــــ مـی زدی! ایـن روزهـا دلــــــــــــــم صـدای تـــــــــــورا کـم دارد...!!! به سراغ مـــن اگر می آیی تنــد و آهســته چه فرقی دارد؟ تا اپ بعدی بای روزی مردی در کوچه باریکی بود.. واب پاش در دست داشت ومشغول آب ریختن برروی زمین بود... اب برروی زمین میریخت تا به خیال خود ماه را ببیند.. به جای اینکه سر خود را بلند کند وماه را در اسمان تماشا کند..تصویرهای متعددی از ان می ساخت.. وان ها را در اب نظاره میکرد.. بعضی انسان ها به جای اینکه واقعیت را در نظربگیرند وسر خودرا بلند کرده وبه اطرافشان نگاه کنند به خیالات روی می اورند...!!! خوب عشقای من تا اپ بعدی بووس..یا بگیری از این داستانا درس بگیریممم ای دنیای بی رخم من بترس چون یه خدا دارم که هوامو داره چون من یه مرد دارم که مث کوه پشتم واستاده ای دنیای بی رحم من بترس... چون من باتوکل به خدا دارم میام به جنگت بترس..!! اینم از این اپ تا بعد بوس... امیری به شاهزاده گفت من عاشق توام شاهزاده گفت زیباتر از من
خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است امیر برگشت دید هیچ کسی نیست شاهزاده گفت عاشق نیستی عاشق به غیر نگاه نمی کند. یاد بگیریم واقعی عاشق باشیم نه هوسی... مجنون هميشه مـــرد نيست . . .
هيـــچ کسي خبر ندارد . . . که مجنـــون، گاهي . . . دختــــرکي تنهاست . . . که زمانـــي ليلـــي کسي بود ! ! ! ز چه بنویسم ؟
ﺣــــﻮﺍﺳﺖ ﺑـﮧ ﺩﻟﺘــ ﺑﺎﺷﺪ . . .ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫـ ــﺮﺟﺎﯾـﮯ ﻧﮕــﺬﺍﺭ! ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻣﯿــﺪﺯﺩﻧﺪ . . . ﺑــﻌﺪ ڪﮧ ﺑﮧ ﺩﺭﺩﺷـــﺎﻥ ﻧـﺨــﻮﺭﺩ ﺟـﺎﯼ ﺻـــﻨﺪﻭﻕ ﭘـﺴﺘـــ ﺁﻧــ ــﺮﺍ ﺩﺭ ﺳﻄﻞ ﺁﺷـــﻐﺎﻝ ﻣﮯ ﺍَﻧﺪﺍﺯﻧﺪ ! ﻭ ﺗــﻮ ﺧﻮﺑــ ﻣـﯿﺪﺍﻧﮯ ﺩﻟﮯ ﮐﻪ ﺍَﻟﻤﺜﻨﮯ ﺷﺪ! ﺩﯾــﮕﺮ ﺩِﻟــــ ﻧﻤـﯿﺸﻮﺩ.... خوب اینم از ایناپ..واقعا وبلاگ داشتن چیز خوبیه..ادم سبک میشه.. ولی یادتون نره ما همیشه خداروداریم...
خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ... خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : نمی خوامت. . . عهعهعهعع
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم کاش می شد سرنوشت را با ان روزها شیرینم عجین کرد بغض کهنه ای گلویم را آزارد نفرین به بودن وقتی با درد همراست ای کاش باز هم کسی اشکهایم را نبیند عه عهع
همه چیز را یاد گرفته ام همیشه در جلویم پدیدار میشوی وقتی که من به تو مینگرم آن وقت که تو مرا نگاه میکنی من نامت را فریاد میزنم و آهسته میگویم: “دوستت دارم" اما واژه هایم در هیاهو گم میشود و صدایم به تو نمیرسد نگاهت میکنم میخواهم چشمانم به تو بگویند “دوستت دارم” اما نگاهم در غبار گم میشود خوخوب بچه ها اینم از این اپمون.... ویادتون نره ما خدارو داریم...ب....وووس
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد مرنج از بیش و کم ، چشم از شراب این و آن بردار که این ساقی به قدر "تشنگی" پیمانه می سازد مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی ؟ گفتم : پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد مگو شرط دوام دوستی دوری ست٬ باور کن همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد دل نوشت: * آدم خلیفهی تنهای خدا روی زمین است. امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحش. و سلاح او گریه است. و علت بازگشتن: * برای تو که چراغ اینجا به یادت روشن است... اینم از اپ امروز تا بعد بووس.. ویادتون نره ما همیشه خدارو داریم...
شيشه ای می شکند... يک نفر می پرسد...چرا شيشه شکست؟ مادر می گويد...شايد اين رفع بلاست. يک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل يک کودک شيطان آمد. شيشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... اما امشب ديدم... هيچ کس هيچ نگفت غصه ام را نشنيد... از خودم می پرسم آيا ارزش قلب من از شيشه ی پنجره هم کمتر است؟ دل من سخت شکست اما، هيچ کس هيچ نگفت و نپرسيد چرا ؟
نابینا به ماه گفت : دوستت دارم . ماه گفت :چه طوری؟ تو که نمی بینی ! نابینا گفت : چون نمی بینمت دوستت دارم . ماه گفت:چرا؟ نابینا گفت: اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم
يادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم چون خرد ميشه ميشکنه و آهسته ميميره . يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم . يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره . يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيريم
هر وقت بعد از 120 سال رفتي اون دنيا خواستي از روي پل صراط رد شي بهت گفتن يکي حلالت نکرده .... بدون اون منم که مي خوام به اين بهونه يه بارهم كه شده ببينمت تا اپ بعدی شمارو به خدا میسپارم.. یادتون نره ما تو زندگی خدارو داریم...!!! ابر ها را کنار زده ام منتظرت بر پشت بام دلم دراز کشیده ام تا لبخندت را.. در اغوش بگیرم. بیا که اسمان سیاهم ستاره زیاد دیده ماه کم دارد.. تا بدرخشد چشمانم..!!! من منتظرت شدم ولی درنزدی بر زخم دلم گل معطر نزدی گفتی که اگرشود می ایم اما... مرداین دل واخرش به اوسرنزدی.!! هی فلانی میدانی؟میگویند رسم زندگی چنین است... می ایند...میمانند..عادت میدهند...ومیروند.. وتو در خودمیمانی وتنها میمانی راستی نگفتی رسم تو نیز چنین است؟....مثل همه فلانی ها..؟؟؟ نمیدونم که چرا هروقت به تومیرسم..نمیتوانم از توبگویم برای گفتنت وازه کم میاورم..به هرحال.بدان که بیشتر از این حرف ها ووازه ها برایم معنا می دهی...!!! تا اپ بعدی بای از استادی پرسیدند:قلبی که شکسته است میتواند یک بار دیگر عاشق شود؟؟ پاسخ داد:بلی.. پرسیدند:آیا شما تا کنون از لیوان شکسته ای آب خورده اید؟؟ استاد پاسخ داد:آیا شما به خاطر لیوان شکسته از اب خوردن دست کشیده اید؟؟؟ دلم گرفت از آسمون ¸.•*´• هم از زمین هم از زمون تو زندگیم چقد غمه دلم گرفته از همه ای روزگار لعنتی تلخه بهت هرچی بگم امشب از اون شباست که من دو باره دیوونه بشم امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم از این همه در به دری به لب رسیده جون من ¸.•*´•¸.•*´•. زندگی چیست؟؟؟ آیا زندگی همین نیست که مردمان با جنگ وزور به هم تحمیل میکنند؟؟؟ آیازندگی همین نیست که روزی خاکستری بیش نمیمانیم؟؟ به راستی زندگی چیست؟؟؟ بچه ها جوابتونو تو قسمت نظرها بزارین.... تا اپ بعدی بای هیچ کس کاری با من نداشت.. بنویسید بعد مرگم روی سنگ:" اوکه خوابیده است در این گورستان سرد بودنش را هیچ کس باور نکرد..!!! دیشب تو خواب... بابارون مسابقه دادم... اون بارید ومن گریه کردم باهاش از تو حرف زدم... اون دلتنگ خورشید شده بود ومن دلتنگ تو..!!! درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود.پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید وروبه فرشتگان میکند ومیگوید:جاسوس میفرستید به جهنم؟از روزی که این آدم به جهنم امده مدام در جهنم در گفت وگو وبحث است وجهنمیان را هدایت میکندو.... حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود چنین بود:"با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند....!!! نظر فراموش نشه...بوووس
من که
بخاطر عشق
دنیایم جهنم شــد ...!
یا آدم که ...
بهشتش
دنـیا شد ...!
میخواهم سفر کنم...
چمدانم را بسته ام...
اگر خدا بخواهد امروز میروم...
نشسته ام منتظر قطار...
اما نه در ایستگاه...
روی ریل قطار ...
مثل مزرعه ای که محصولش را ملخ ها خورده اند ،
دیگر از داس ها نمی ترسم ....
نيازي نيست اطرافمون پر از آدم باشه
همون چند نفري که اطرافمون هستند آدم باشند
بزرگ شو و باظرفیت……
ظرف کوچک زود داغ میشود.
دلبستن مثل پرت کردن یه سنگ تو دریاست
امادل کندن مثل پیداکردن همون سنگه
ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﻗﺘﺖ ﺗﺎﻭﺍﻥ
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ !
ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻴﻨﯽ ِ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ !
تــــــو به هر جور دلت خواست بـــــیا !
مثل سهراب دگر، جنس تنهایی من چینــی نیست، که ترک بردارد
مثل آهــــن شده است،
تـــــو فقط . . . . زود بیا
امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی می کند ، مانده ام که از چه بنویسم …
از آنهایی که دیروز با من بودند و امروز رفته اند یا از تو که همیشه حرفهای مرا می خوانی …
از چه بنویسم ؟ از آسمانی که در حال عبور است یا از دلی که سوت و کور است ؟
از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان ؟ از خاطراتی که با تو در باران خیس شد یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد ؟
باز چه بنویسم ؟
از چتری که هرگز زیر آن نه ایستادم یا از حرفهایی که هرگز به زبان نیاوردم ؟
من عاشق خیابانی هستم که قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم ، من دلبسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را روی آن حک کنیم …
اگر قرار باشد بنویسم …
باید در همه سطرهای دفترم حضور داشته باشی ، نفس های تو می تواند برگ برگ دفترم را از پائیز پاک کند ، من بیقرار حرفهای ناب توام …
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم
عزيزم تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
عزيزم تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....!
برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
عزيزم تو نگرانم نشو !!
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت .
و هرگز به تو نمیرسد...
خو
با خطوطی زیبا وقشنگ
طراح : صـ♥ـدفــ |